طايفه “صيادي “ از اقوام قديمي سیستان اند،پورداوداحتمال داده كه اينها تنها كساني بوده اندكه موفق شدند ،باپنهان شدن درنيزارهاي درياچه هامون ازيورش آريایي ها جان سالم به دربرند براي حرفه اشان اصطلاحات ويژه اي به كارمي برندكه برايسایر طوایف قابل فهم نيست،رسم ورسومات خاصي هم دارند،مثلا پنج شنبه هابه دريا نمي روند،روزجمعه شكاررا نحس مي دانند،حتي اگر گرسنه باشند،دنبال شكار نمي روند،جامعه بسته اي دارند،باكسي حشرونشرنمي كنند وكسي هم با آنها رابطه ندارد،طوايف ديگر به آنها دخترنمي دهند و ازآن ها دخترنمي گيرند،صيادي ها روزي خودرا از درياچه مي گيرند درياچه يك وقتي منبع سرشار وبابركتي بود،همه ساله هزاران پرنده از انواع مختلف به اين سمت مي آمدند،مردم سيستان بخصوص صيادي ها آنها را شكار مي كردند،به طوري كه يكي از اقلام عمده صادرات سيستان پر اين پرندگان بود، پرندگان مهاجر انواع ونام مختلفی داشتند شاید بیش از30 تا40 رقم پرنده به درياچه هجوم مي آوردند و درنيزارهايش به لانه سازي و تخم گذاري مي پرداختند.
پرنده هایي مثل “چور“(čur)،“سوزگردن“(sowz gardan) ، كه شبيه اردك بود ،“خوسر“(xowsar)بط (مرغابيبزرگ) “كما“((kemâ كه پرنده بزرگي بودتا12كيلوگوشت داشت،“لگو“ (lagu)كه نوعي لكلك بود ،سنگدان نداشت وگوشتشمكروهبود،“چوركش(čorkaš)“مدمك (mad-e mak “نيم ملك“ (nim malak)“بلغي“ (balγi)،“كرك“(karrak)،“جيغك“ (jiγak)،“ني برك“niborak))“چورتك“(čortak)،“شيرگنگوشك“(širgangušak)“كملك“(kamalak)،“پور“
(pur) همه اين پرندگان باتفنگهاي سرپر يا بهوسيله دام صيد ميشوند ،هريك از اين پرندگان دريك فصلي ميآمدند ،مثلا“چور “ و “سوزگردن “و “بلغي“مهاجرند،بااين حال اگر درياچه آب داشته باشد“چور“درتمام فصول سال درهامون حضور دارد،“سوزگردن“از مهر تا اوايل اسفندو“بلغي“در دي ماه و بهمنزياد بود،“لگو“نيز اگردرياچهپرآب بود هميشه مي آمد ،“كمو “ فقط پائيز تا آخر زمستان بود،“بط“در دي و بهمن زياد ميشد درياچه ماهيهاي خوبي هم داشت،نوعي ماهي سفيدكه به آن ماهي “سوي“(sevi)ميگويند ،مارماهي ،“انجك“ (anjak)، “گرگگ“(gargak) هم داشت ،ماهي را بادام مخصوصي به نام “بوك“ (buk) صيد ميکنند براي درستكردن ايندام چوبهاي متعددي در فاصلههاي مختلف در جاي مناسبي داخل درياچه رو بروي هم ميكوبیدند و حدفاصل آنها را باشاخ و برگ “توتك“ ميپوشاندندو دو ديوار شبيه دو قاعدهی مثلث پديد مي آوردند،كه دهانه آن از يك سو باز و گشاد و از سوي ديگر تنگ و باريك بود تور مخصوصي در دهانهی تنگ نصب ميكردند،ماهي از دهانه باز وارد اين محوطه ميشد،به ديوارهی آن برخورد ميكرد براي پيداكردن راه خروج دنبالهی ديواره ميآمد،تا به دهانهی باريك ميرسید و در تور به دام ميافتاد. معمولا صياد دركمين مينشست ،يعني داخل توتن دركنار“بوك“ مينشست ونخي به نام “مركه“ ((maraka كهبه تور وصل بود،در دست ميگرفت وقتي ماهي داخل “بوك“ ميشد به “تجير“ (tajirيعني همان ديوارهی “بوك“ برخورد ميكرد وميآمد ميافتاددر تور( و“مركه“ تكان ميخورد، صيادمي فهميد چوب تور را بالا مي كشيد و ماهي را مي گرفت، در تمام شب بيداري مي كشيد تا چند ماهي بگيرد،حالااز بركت ماهي كپور كه جديداً تخم آن را در درياچه ريختهاند،نه آن پرنده ها ديگر به اين سمت مي آيند و نه اين ماهيهاي خوشمزه وجود دارد،چون كپورگياه خواراست و همهی نيها را خورد،از ريشه خورد و از بين برد،از اين نيها خدا ميداندكه چه استفادههایي ميشدو چقدرها آدمها از وجود آن نان ميخوردند،چون هم خوراك گاو و گوسفند دامداران بود،هم مادهی اوليهی صنايع دستي بود،هم پناهگاه پرندگان مهاجربود،دههاطايفهیدامدار نهماه از سال دامهاي خود را در نيزارهاي درياچه به چرا ميبردند،بعضي ازاين گياهان ،مورد استفادههاي متعددي داشتند ،مثلاً از ساقه اصلي “لوخ“كه همان“خلك“ است ،پرده حصيري ميبافتند،ازگل آن به جاي پر در بالش استفاده ميكردند،از برگ آن قايقهاي معروف سيستاني يعني “توتن“ميساختند،برگهاي نازك و نرم آن خوراك گاو بود،و بالاخره باشاخ و برگ آن خانه ميساختند
نظرات شما عزیزان: